چکیده: (2316 مشاهده)
تاریخ را آ نهایی می سازند که دگرگون می اندیشند و
دگرگون عمل م یکنند؛ کسانی که همرنگ جماعت نمی شوند
و به جای آنکه ناامیدانه زمین و زمان را محکوم کنند، امیدوارانه
زمین و زمان را می سازند.
مجتبی کاشانی اثبات کرد که م یتوان شاعرانه مدیریت کرد؛
می توان دل را در مدیریت راه داد؛ م یشود به مدیریت روح دمید
و زیبا مدیریت کرد.
در فرهنگ واژگان او، واژ ههای از جنس ناامیدی را راه نبود؛
نم یشود، نم یتوان، هرگز، اینجا ایران است، غیرممکن است،
وقت نداریم، نیرو نداریم، نمی گذارند و ...
فرهنگ را زیربنای مدیریت و ذهن را باغچه ای م یدانست
که اگر در آن گل نکاری، علف هرز در آن می روید.
بیش از آنکه از فقر بترسد، از باورهای زن گزده و اندیش ههای
منجمد بیم داشت و اینکه این باورها بر جامعه حاکم شوند.
او از فرهنگ ایرانی الهام گرفت و هفت سین صنعتی ایران
را به جای 5s عرضه کرد.
در زمانه ای که مدیریت کشور هنوز اندر خم پیاده سازی
اصول کهنه بود، هشدار داد که عرصه رقابت در حال تحول است
و نوآوری کلید موفقیت آینده خواهد بود. تجربه سفر به خاور دور،
به او آموخت که مرزها و زما نها در دنیای کس بوکار در حال در
هم شکستن هستند.
نسخه او برای مدیران این بود که اگر م یخواهید کارکنان
را برانگیزانید، به آ نها اثبات کنید که "نه برای لقمه ای نان" کار
م یکنید. به مدیران هشدار داد که بدانند که کارکنان م یبینند،
می فهمند و می دانند. دغدغه اش این بود که صندلی کارمند
به راحتی صندلی مدیر باشد.
به باور او، ایران نیازمند مدیران فیلسوف است، مدیرانی که
فراتر از سود و زیان می اندیشند.
او مدیران را به رعایت اصل "پنج ص" دعوت م یکرد:
صداقت، صلابت، صبوری، صمیمیت و صراحت.
در نهایت اینکه در همه چیز، به دنبال رد پای عشق
م یگشت.
نوع مطالعه:
كاربردي |
موضوع مقاله:
عمومی دریافت: 1393/11/8 | پذیرش: 1393/11/8 | انتشار: 1393/11/8