مدیران سازمانها اغلب جهت رسیدن به چشماندازهای کلان سازمان خود، در تلاشاند تا انگیزه و دغدغه بیاندازه خود را به کارکنان خود منتقل کنند تا حرکتی جمعی در سازمان در جهت توسعه و دستیابی به اهداف کلان و خرد شکل بگیرد. هنگامی که افراد حس درستی از اضطرار در رابطه با فرصت طلایی داشته باشند، ناخودآگاه به دنبال کارهایی میگردند که بتوانند با انجام هر روزهی آنها سازمان را به سمت بهرهبرداری از فرصت سوق دهند. بیخیالی نقطه مقابل این گرایش است. بیخیالها دلیلی نمیبینند کارها را متفاوت انجام دهند. به این فکر نمیکنند از چه راههای جدیدی میتوان مزیت رقابتی ایجاد کرد. اکثراً دنبال انجام همان کاری هستند که هماینک به آن مشغولاند. ممکن است هر از گاهی مشکل را حل کنند که به سازمان در حفظ نتایج اتکاپذیر کمک کند (و ممکن است در انجام چنین کارهایی، حسی از اضطرار نیز در رفتارشان هویدا باشد). ایجاد یک حس موثر اضطرار نیاز به شناخت مؤلفهها و ویژگیهای مؤثر بر عاملین ایجادکننده این حس در سازمان و مخاطبینی که باید با این حس همراه شوند، دارد. پژوهش حاضر ضمن بازشناسی این مفهوم در مدریت سازمانی، به تشریح و ارائه یک چهرچوب نظری از مؤلفههای اثر گذار بر آن میپردازد.
نوع مطالعه:
گزارش مورد |
موضوع مقاله:
سیاست گذاری عمومی دریافت: 1397/12/26 | پذیرش: 1397/12/26 | انتشار: 1397/12/26