هنگامی که در جستجوی کار هستیم و رویای شاغل شدن را در سر می پرورانیم، به محض یافتن شغلی با درآمد خوب و امنیت شغلی مناسب به شدت شادمان می شویم. اما دیری نمی گذرد که با اطمینان از رفاه مادی ایجاد شده، ذهن ما آزاد شده و دوباره شادی جای خود را به نارضایتی می دهد! احساس می کنیم که اگرچه شاغل بودن برای تأمین نیازهای اولیه ضروری است، اما کافی نیست. حس می کنیم با ابتلا به روزمرگی داریم به انسانی عادی تبدیل می شویم و این در حالی است که در درون خود را بسیار غیرعادی می دانیم! اینجاست که به نفرت از شغل خود دچار می شویم. در واقع، مشکل جدید قرار گرفتن بر سر دوراهی پول و معناست! مواجهه با این دو راهی نه تنها بد نیست،بلکه حاکی از آن است که مطالبه گر توقعات والاتری از سفر زندگی خود هستیم. بنابراین صورت مسئله اصلی در اینجا اشتیاق داشتن شغلی رضایت بخش است: شغلی که در عین برخورداری از معنا، تجسم ارزش ها، علائق و هویت انسانی ما باشد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |