رسواییهای مالی از قبیل انرون، ورلدکام و هلینگر سؤالات متعددی را در عرصه بینالمللی در خصوص ارتباط بالقوه بین اداره بنگاه و ارزش یا عملکرد آن مطرح کرد، زیرا در ظاهر در همه این شرکتها مشخصههای مناسب حاکمیت از قبیل هیئتمدیره یا کمیته حسابرسی وجود داشت، اما بعد از وقوع شکست روشن شد، فرایندهای حاکمیتی این شرکتها غیرکارا است و به وسیله مدیران کنترل میشده است. این رسواییها میتوانند منشأ وقوع حوادثی از قبیل افول بازار سرمایه، از بین رفتن فرصتهای شغلی و سقوط ارزش طرحهای بازنشستگی شوند. به عنوان مثال، بزرگترین صندوق بازنشستگی آمریکا بیش از یک میلیون دلار در نتیجه سرمایهگذاری در ورلدکام متضرر شد.
اگرچه توجه به موضوع حاکمیت شرکتی به قرن هیجدهم برمیگردد، با این وجود، حاکمیت شرکتی در بنگاههای مدرن با استقبال بیسابقهای مواجه شده است و از حوزههای بحث برانگیز در کشورهای توسعهیافته محسوب میشود. در عین حال، این قبیل رسوایی و ورشکستیها ضرورت ایجاد مکانیزمی با عنوان حاکمیت شرکتی را به منظور ایجاد اعتماد در سرمایهگذاران اجتنابپذیر ساخته است.
اهمیت حاکمیت شرکتی به نقش مستمر آن در پالایش قوانین و مقررات و قراردادهای مرتبط با اداره عملیات شرکت و حفظ حقوق سهامداران مربوط است و به دنبال ایجاد انطباق بین خواستههای مدیران و سهامداران و ایجاد اطلاعات شفاف است، به طوری که هر یک از آنها ضمن آگاهی از مسئولیتهایشان، در رشد شرکت و ایجاد ارزش برای آن مشارکت نمایند.
شرکتها برای حفظ توان رقابتی خود در دنیای متغیر امروز باید بهگونهای به نوآوری و تطبیق رویههای حاکمیت شرکتی خود بپردازند که نیازهای جدید آنها را برآورده ساخته و امکان استفاده از فرصتها را برای آنها فراهم آورد. اما عمدتاً مشکلاتی از قبیل نقش غالب دولت در اقتصاد، محدودیتهای اعمال شده روی نسبت مالکیت، نظارت بیهوده بر مدیران به وسیله سهامداران، مالکیت متمرکز، هیئت مدیره بیتجربه و انتخابی با معیارهای نادرست، پیش روی حاکمیت شرکتی در کشورهای در حال توسعه است و مانع اجرای درست و توسعه آن میشود. لذا توجه به اهمیت این حوزه در ادبیات مالی، ضرورتی اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. روش این پژوهش توصیفی بر پایه شناخت تاریخی با استفاده از نتایج علمی و مبتنی بر مطالعه کتابخانهای است و هدف آن ارائه چارچوبی برای تبیین الگوی نظری و توسعه دانش مالی است. پشتوانه الگوی ارائه شده در این مقاله تحقیقات تجربی است. بر این اساس، این مقاله در نظر دارد، با تبیین حاکمیت شرکتی و ویژگیهای آن ضمن فراهم آوردن چارچوبی تئوریک در ادبیات پژوهش، ابزار مناسبی را در اختیار سایر محققان و تصمیمگیران بازار سرمایه قرار دهد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |