شاید این تصور وجود داشته باشد که اگر زمان و هزینه تولید یک محصول، یک ساعت زمان ببرد، تولید دو واحد محصول، دو ساعت زمان نیاز خواهد داشت و اگر خواسته شود چهار واحد محصول تولید شود، به چهار ساعت کار نیاز است. از آنجا که هزینه حقوق و دستمزد هر ساعت کار کارگران مشخص است، هزینه تولید کل را میتوان با ضرب کردن مبلغ دستمزد هر ساعت کار در میزان تولید به دست آورد، اما در برخی مواقع کارکنان با تولید مداوم محصول و با مرور زمان، به یادگیری و دانش از فرایند تولید محصول میرسند که منجر میشود تولید محصولات بعدی به زمان کمتری نیاز داشته باشد. به عنوان مثال، ممکن است محصول دوم در کمتر از یک ساعت تولید شود، زیرا کارگر به یک دانش و مهارت از فرایند تولید محصول رسیده است. این یادگیری و خلاقیت باعث میشود که هزینههای تولید محصولات بعدی کاهش یابند و رفتار بها از یک حالت خطی خارج و به صورت غیرخطی شود. در این صورت، ممکن است هزینههای برآوردی با هزینههای واقعی متفاوت شود و هزینههای تولیدی بیش از واقع برآورد شوند. نمونههای زیادی هست که هزینه تولید یک واحد اضافی، به تعداد واحدهایی بستگی دارد که تا آن لحظه از زمان تولید شدهاند، زیرا هنگامی که تعداد واحدهای بیشتری تولید میشوند، کارایی افزایش مییابد، این پدیده "یادگیری" نامیده میشود. فقط کافی است نگاهی به اطراف خود داشته باشید نمونههای زیادی را مشاهده میکنید. فردی که برای چندین بار روی یک جورچین کار میکند، در دفعات بعدی به زمان کمتری نیاز خواهد داشت یا منشی که برای دفعات زیادی تایپ میکند یا یک برنامهنویس کامپیوتر که کارهای تکراری انجام میدهد، نمونههایی از این دست کارها است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |