مدتهاست که ورزش کشور از ابعاد مختلف، محل بحث میان متولیان، کارشناسان و افکار عمومی شده است. متولیان ورزش در هر دورهای، عملکرد خود را متعالی ارزیابی کرده و برخی کاستیها را به پای کمبود منابع مالی یا خلأهای قانونی میگذارند. کارشناسان ورزشی همواره دولتها را به دخالت بیش از حد و خلاف مقررات جهانی در ورزش متهم میکنند؛ از کمتحرکی در توسعه زیرساختهای ورزشی گرفته تا ورود به انتخابات فدراسیونها گرفته و تصمیمگیریهای سیاسی برای کلیه شئون مدیریتی باشگاهها. افکار عمومی نیز اگرچه بیش از هر چیز به هیجانات و نتایج ورزشی اهمیت میدهد، گهگاه با فاصله گرفتن از فضای هیجانی، با طرح پرسشهای بنیادین، شیوه مدیریت ورزش کشور را در سطح خرد و کلان زیر سؤال میبرد.
اما چرا این زنجیره ورزش کشور همواره حلقههای مفقوده زیادی دارد؟ چرا در حالی که در دنیا، دولتها بیشتر در سطح کلان سرمایهگذاری کرده و اداره امور را در سطح خرد بهطور کامل به بخش خصوصی سپردهاند، در ایران در بسیاری مقاطع، عکس این عمل میشود؟ چرا سالهاست که دولتها نتوانستهاند تکلیف خود را با تیمداری مشخص کنند؟ چرا در حالی که ورزش در دنیا به چشم یک صنعت درآمدزا و دارای پتانسیل فراوان برای اشتغالزایی دیده میشود، در ایران فقط برای عدهای خاص درآمدزاست و در سطح ملی، نه در اشتغال سطح عمدهای دارد نه در درآمدزایی؟ چرا سالهاست که ورزش ایران از برگزاری یک رویداد کلان ورزشی ناتوان مانده است؟
نوع مطالعه:
كاربردي |
موضوع مقاله:
استراتژی و تحول دریافت: 1397/6/3 | پذیرش: 1397/6/3 | انتشار: 1397/6/3