شرکتها میتوانند شانس موفقیت خود را در قابلیتسازی افزایش دهند، اگر که تلاش کنند تا قابلیتهای مورد نیاز را ایجاد کنند.
همه تحولات یا برنامههای تعالی سازمانی موفق نیستند. اما به طور متوسط، شرکتهایی که برنامههای قابلیتسازی مؤثر را به عنوان بخشی از تحولاتشان پیادهسازی میکنند، شانس موفقیتشان بیشتر است: برنامههای تحولی آنها به احتمال 4.1 برابر موفقیتآمیزتر است و 2.2 برابر بیش از سایر شرکتها، از درآمدهای ناخالص خود کسب منفعت میکنند.
مزایای حاصل از درآمدهای پیش از سود، مالیات، هزینه استهلاک داراییهای مشهود و نامشهود را همانند دیگر شرکتها کسب میکند.
قابلیتسازی به ویژه در تحولات تولید بسیار مهم است. "عصر دوم ماشین،" که در آن تقریبا تمام فرایندهای تولید در حال دیجیتالی شدن هستند، نیازمند یک ارتقای گسترده در مهارتها و قابلیتها هستند، همانگونه که تولیدکنندگان با رقبای جدید و چابک "دیجیتال مادرزاد" رقابت میکنند. کارخانه دیجیتالی آینده - و به طور فزایندهای، کنونی – برای مثال نیازمند تخصص و مهارتهایی در اینترنت اشیا و تجزیه و تحلیل دادهها هستند. تولیدکنندگان میبایست مدلهای کسبوکار مبتنی بر دیجیتال را توسعه دهند، این کار نه فقط برای کارآمدتر کردن فرایندهای اتوماتیک انجام میشود بلکه به آنها این امکان را میدهد تا ارزشی که داده و دیجیتال میتواند خلق کند را به حداکثر برسانند.
سوال به ظاهر بی اهمیتی وجود دارد که آیا تولیدکنندگان به کارکنان جدیدی، مانند تحلیلگران داده و متخصصان رایانش ابری نیاز دارند. به طور کلی، شرکتها به استعدادهایی با پروفایلهای مهارتی پیچیده تر و کارکنانی نیاز دارند که بتوانند شایستگیهای کارکردی، فنی و رهبری را با یکدیگر ترکیب کنند تا در بازارهای به شدت رقابتی پیش بروند. علاوه بر این، شرکتها باید با سرعت بالایی قابلیتسازی کنند، تا بتوانند با شتاب جدید کسبوکارها منطبق شوند. اما استخدامهای بیرون سازمانی به تنهایی در برآورده کردن همه این خواستهها به طور همزمان مناسب نخواهند بود. کارکنان فعلی به آموزشهایی جهت کارکردن به شیوههای جدید و ماهر شدن در ابزارهای جدید دیجیتالشان نیاز دارند.
نوع مطالعه:
كاربردي |
موضوع مقاله:
مدیریت تکنولوژی و نوآوری دریافت: 1397/7/16 | پذیرش: 1397/7/16 | انتشار: 1397/7/16