نسبتهای (ضرایب) سودآوری، علیالخصوص نسبت قیمت-به-درآمد (PبهE)، معیاری برای ارزیابی ارزش شرکتها در بازارهای سهام هستند. صاحبنظران اغلب از این معیارها برای ارزیابی ارزش یک شرکت و مقایسه فوری شرکتها استفاده میکنند. مدیران شرکتها اغلب میگویند این نسبت برای شرکتشان در بازارهای سهام، پایینتر از مقداری است که انتظار دارند. آنها بر این ادعا به برنامههای جاهطلبانه شرکت خود برای رشد درآمدی استناد میکنند و میگویند: «شرکت ما بهترین در صنعت است، و باید ضریب سودآوری بالاتری داشته باشد.» در حالی که لزوماً منطق آنها اشتباه نیست، اما به نظر میرسد مدلهای پیچیدهتری در ورای ارزیابی عملکرد یک شرکت نهفته است. تئوریهای مالی بیان میکنند شرکتهایی که چشمانداز درآمدی و بازدهی سرمایه بالاتری دارند، به طور معمول از ضرایب درآمدی بالاتری برخوردارند. در عمل نیز زمانی که عملکرد شرکتها در بخشهای مختلف اقتصاد بررسی میشود صحت این نظریه تا حد زیادی مورد تأیید قرار میگیرد.
با این حال ارزیابیها حاکی از آن است زمانی که صنایع به بلوغ میرسند، عملکرد و نسبتهای سودآوری آنها به سمت همگرایی پیش میرود. هر چند گاهی اوقات شرکتها ممکن است عملکرد بهتری نسبت به رقبای خود داشته باشند، اما روندهای کلی حاکی از همگرایی رشد درآمد و بازدهیها در صنایع مختلف است، امری که کار را برای سرمایهگذاران به منظور تشخیص شرکت با عملکرد بهتر سخت میکند. بنابراین میتوان گفت نسبتهای سودآوری (همچون P به E) شرکتها تا حد زیادی در کنترل مدیران نیست. در نتیجه مدیران شرکتها به جای توجه به این نسبتها، باید تمرکز خود روی رشد درآمدی و بازدهی سرمایه معطوف سازند، معیارهایی که تحت کنترلشان است و میتوانند بر آنها اثر بگذارند. این استراتژی حتی اگر منجر به نسبتهای سودآوری بالاتر برای شرکت نشود، قیمت سهام شرکت را در بازار ارتقا میدهد.
نوع مطالعه:
كاربردي |
موضوع مقاله:
مديريت پروژه دریافت: 1400/9/22 | پذیرش: 1400/6/10 | انتشار: 1400/6/10