@ARTICLE{, author = {}, title = {}, volume = {30}, number = {316}, abstract ={توسعه صادرات غیرنفتی برای کشورهایی که دسترسی به منابع وسیع معدنی از جمله نفت و گاز دارند، یکی از چالش‌های عمده به شمار می‌رود. علت آن است که اتکا به نفت و گاز و درآمدهای سرشار آنها، انگیزه‌های توسعه توانایی‌های صنعتی این کشورها در ورود به بازار‌های بین‌المللی را که کاری سخت و توانفرساست، کند و بعضاً ناممکن می‌سازد. بنابراین کشورهایی که دارای منابع نفت و گاز هستند، برای ورود به بازار کالاهای صنعتی در پهنه جهانی باید سیاست مشخصی را که شاید بتوان از آن به عنوان «استراتژی توسعه صادرات» نام برد، طراحی و اجرا نمایند. اینکه چرا بسیاری از این کشورها در دسترسی به حجم قابل قبولی از صادرات غیرنفتی موفق عمل نکرده‌اند و اینکه ریشه این عدم موفقیت‌ها درکجاست، یا اینکه چرا این بنگاه‌ها جایگاه اصلی خود را در صادرات به دست نمی‌آورند، را می توان در چهار عامل خلاصه کرد. دو عامل نخست به بنگاه‌های اقتصادی و نحوه مدیریت آنها مربوط ‌می‌شود، عامل سوم مربوط به حوزه‌های سیاستگذاری و عامل چهارم مربوط به شیوه حکمرانی دولتی ‌می‌شود. در مورد مسائل مربوط به درون بنگاه‌ها، اولین مطلب، به «ضعف دانش در رفتارشناسی ‌مصرف‌کننده» مربوط ‌می‌شود؛ یعنی آنچه که منجر به شناخت، آگاهی و دانش ما در مورد رفتار مصرف‌کننده ‌می‌شود، در بنگاه‌های اینگونه کشورها ضعیف است. به این ترتیب محصولاتی را که مورد پسند و پذیرش مصرف‌کنندگان سایر کشورها هستند و ما در تولید آن دارای مزیت هستیم، را تولید و عرضه نمی‌کنیم. آنچه که اینجا از تعریف مزیت رقابتی مورد نظر است، خصلت یا ویژگی محصولی است که مشتری محصول ما را به محصول رقبا ترجیح می‌دهد. برای اینکه به این هدف برسیم، حتماً باید در رفتارشناسی ‌مصرف‌کننده، تجربه و آگاهی داشته باشیم، به این معنا که در چیزی که مزیت رقابتی داریم، تمام توان خود را صرف تولید آن محصول کرده و به آن بازارها صادر کنیم. در مقابل از ورود به تولید آنچه که در آنها مزیتی نداریم؛ به طور جد خودداری کنیم. }, URL = {http://tadbir.imi.ir/article-1-4097-fa.html}, eprint = {http://tadbir.imi.ir/article-1-4097-fa.pdf}, journal = {TADBIR, A MONTHLY MAGAZINE ON MANAGEMENT}, doi = {}, year = {2019} }