«سلطان سنجر را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود، پرسیدند: علت چه بود که ملکی بدین وسعت و آراستگی که تو را بود چنین مختل شد؟
گفت: کارهای بزرگ به مردم خرد فرمودم و کارهای خرد به مردم بزرگ، که مردم خرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو کار تباه شد، نقصان به ملک رسید و کار لشگری و کشوری روی به فساد آورد.»
نیمهشب کوتاه تابستانی اواخر مرداد بود و تهران به خواب رفته بود، اما شادی خوشنود، کارشناس ارشد برنامهنویسی شرکت بزرگ مخابراتی آلفا، در حالی که زانوهایش را بغل کرده بود، روی تختش نشسته بود و به صفحه لپتاپش خیره شده بود که ایمیل مدیرش بر آن خودنمایی میکرد. ایمیلی که در آن از نحوه کارش انتقاد کرده بود. اما آنچه بیش از همه آزارش میداد یک جمله بود: خانم مهندس وقتی نمیتوانی کارت را درست انجام بدهی بهتر است دروغ نگویی! برای شادی که حتی نمیتوانست یک جمله ساده دروغ را بدون صد بار رنگ عوض کردن بگوید، این جمله بسیار سنگین بود. این دو جمله در کنار هم از سوی رئیسش که از نظر او حتی قابلیتهای ساده یک کارشناس را هم نداشت و اصلاً در حدی نبود که بخواهد کار او را ارزیابی کند، برایش بسیار سنگین بود. آن هم وقتی در مقایسه با کسی گفته میشد که نه فقط شادی، بلکه هر کسی میدانست که از نوشتن دو خط برنامه ساده هم عاجز است. ایمیل قبلی از دانشگاه مورد علاقهاش در کانادا، در ذهنش پررنگ و پررنگتر میشد؛ چرا نباید رفتن را انتخاب میکرد؟
نوع مطالعه:
كاربردي |
موضوع مقاله:
مدیریت منابع انساني دریافت: 1396/8/17 | پذیرش: 1396/8/17 | انتشار: 1396/8/17