از میان همه ساخته و پرداختههای انسان، ادبیات چیز دیگری است. ادبیات با اندیشه آغاز میشود، احساس و عاطفه را پرواز میدهد و در نهایت بر آن است که رفتاری خدایی به انسان خداجو بیاموزد. این بیان یعنی اینکه ادبیات بهگونهای بنیادین به درون آدمی نفوذ میکند و به جان او مینشیند، زوایای پنهان روان را میکاود و به کالبدشکافی جامعه، انسان و اندیشه او میپردازد و سپس با زبانی شیرین و تأثیرگذار، یافتههای خود را به جویندگان معرفت ارزانی میکند. هنگام خوانش ادبیات ذهن به پرواز در میآید، گسترده میشود، همذاتپنداری میکند و بهگونهای انسان خود را هنرپیشه مستقیم یک روایت میپندارد و این همه کافیست تا انسان مسیر تکامل را بجوید، حرکت کند و برای زندگی پر رمز و رازش بیاموزد. به زبانی دیگر، دوستی با ادبیات و غور در لابلای امواج واژگان، ما را با جامعهشناسی، روانشناسی، خداشناسی، تاریخ، و ... آشنا کرده و پیوند میدهد و از این دیدگاه ادبیات، همه چیز است و با این نگاه ملتی که ادبیات ندارد یا تولیدات ادبیاش از غنا و کیفیت و استاندارد بایسته و شایسته برخوردار نیستند و یا به ادبیات خود رجوع و توجهی درخور ندارد، هیچ ندارد!
در چند دهه اخیر جریان جدی و گستردهای از ایجاد موضوعات بینرشتهای در جوامع و مراکز دانشی در حرکت است و در همین راستا بسیاری رشتههای دانشگاهی به صورت چند موضوعی (بینرشتهای) تعریف شدهاند و این رویکرد به سرعت در حال گسترش است و میتوان گفت ادبیات و به ویژه شعر، این سخن منظومِ خیال برانگیزِ آهنگینِ پیامدار، یک زمینهی علمی بینرشتهای است که میتوان در آن به بنمایههای هر آنچه برای زندگی بایسته است دست یافت و این امر در شعر ناب ایرانی به زیبایی و سادگی قابل دستیابی است، به نحوی که برخی آثار فاخر پارسی همچون شاهنامه فردوسی گنجینه حکمت و خردمندی، گلستان سعدی مرجع بزرگ فرهنگ و تربیت انسانی، مثنوی مولوی راهنمای انسان شدن، منطقالطیر عطار این کتاب اندیشهساز و اندیشهبرانگیز، آثار بیبدیل نظامی و دیگر ستارههای درخشان آسمان فرهنگ و ادب پارسی به عنوان شاهبیتهای تاریخ ادبیات ایران بزرگ دربرگیرنده بسیاری از آن چیزهایی است که یک جامعه انسانی بالنده، حتی در شرایط پیشرفتهای تکنولوژیک امروزی به آن نیازمند است.
شاید بتوان بزرگترین خطای تاریخی ما بهویژه در حوزه علوم انسانی را دور شدن از خود و تقلید بدون فهم کامل (به فرموده مولوی علم نیمهتمام!) از اندیشههای قالبی و تئوریهای وارداتی از دنیای پیشرفته دانست که حکما فرمودهاند: "خلق را تقلیدشان بر باد داد!" بیتردید اگر نظریهها و مدلهای علمی وارداتی را همراه با ریشهها و فلسفه آن درک کرده و درست به کار میگرفتیم، اکنون فضای کسبوکار ما باید در شرایط بسیار بهتری به سر میبرد، چراکه همین مدلها و فرمولهاست که دنیای غرب را به نتایج حیرتآور امروزی در حوزه اقتصاد و تکنولوژی رسانده است! در حالی که بررسی سیر تحولات زیرساختی صنعتی و مدیریتی کشور ما از آغاز تاکنون چنین نمینماید و شاید ارزیابی کلی در این خصوص این باشد که ما به شدت دچار یک بیماری مزمن هستیم و آن "فقر فلسفی" است.
نوع مطالعه:
كاربردي |
موضوع مقاله:
مدیریت منابع انساني دریافت: 1400/5/13 | پذیرش: 1399/12/10 | انتشار: 1399/12/10